Home نوشته ها جاودانگی

جاودانگی

0

مختصری درباره جاودانگی

نوشته کتایون ارباسی مترجم و پژوهنده علوم انسانی

  در متون انگلیسی وقتی اشاره به جاودانگی انسان می کنند از کلمه immortality استفاده می شود.ریشه این کلمه(mort)

 هم آوا با کلمه مرت یا مرگ در زبان پهلوی است

 می توان قائل به دو کارکرد کلی برای جاودانگی شد: کارکرد عملی و کارکرد نظری

در مقوله کارکرد نظری مفهوم جاودانگی برای بشریت ایجاد نظام اخلاقی و ارزشی می کند .این مفهوم به انسان چشم اندازی کلی تر از هستی را اعطا می کند و انسان را از پوچی حاصله از قرار گرفتن میان دو عدم می رهاند. در مقوله کارکرد عملی نگاه به جاودانگی می تواند تسلا بخش آلام بشری باشد و اجازه می دهد مفاهیمی چون عدالت در بسترش بارور شود . آنچه مفهوم جاودانگی را در طول تاریخ بشر به نظر دچار نزول می کند شک های سه گانه هستند

شک داروینی :

به نظر فراگیرترین چالش را مفهوم جاودانگی با مفهوم بقای اصلح داروین دارد هرچند که فیلسوفان پیشا سقراطی نیز به اندازه داروین به مسئله اصالت ماده پرداخته بودند اما داروین با قاطعیت اعلام می کند که انسان نمی تواند جانشین خدا روی زمین باشد چرا که هیچ تمایز قاطعی میان انسان و سایر موجودات وجود ندارد .

شک کیهان شناختی :

 در این شک اشاره می شود زمین مرکز عالم نیست و به موازات کهکشان راه شیری می تواند بی کران کهکشان دیگر وجود داشته باشد .

شک روان شناختی :

در این شک فروید اشاره دارد که آگاهی همین صورت ظاهری نیست بلکه لایه های پوشیده ای دارد که وی آن را در قالب مفهوم ناخودآگاه مطرح  می کند .

این سه شک به نظر هبوطی دیگر را برای انسان رقم زدند چرا که انسان را از جهان اساطیری خویش به بیرون پرتاپ کردند و فرد را در برهوتی از معنا قرار دادند. قبل ازهبوط به نظر مبدا و مقصد مشخص بود مقصود از زندگی روشن بود اما این شک ها دعوتی به خروج از هستی امن ما داشت .این دعوت در قالب تجدد خواهی آشکار شد نو شدن های پیاپی که خود آبستن خستگی وملال می شود.

در طول تاریخ ما با انواعی از خوانش های مختلف از جاودانگی همراه هستیم به شکل کلی جاودانگی به دو دسته عمده تقسیم می شود : جاودانگی شخصی و جاودانگی غیر شخصی

انواع جاودانگی غیر شخصی :

۱٫فرزندان : افراد زیادی بودند وهستند که قائل به این مسئله اند که اگر من باقی می مانم به معنای این است که از نسل من فرزندانی و از فرزندان من فرزندانی باقی می مانند

۲٫ یادها و خاطره ها : بقاء و جاودانگی از طریق ماندن در خاطرات است .مانند شهرت داشتن یا تاسیس موسسه خیریه یا تالیف کتاب

۳٫ اندیشه : افرادی که خلق اندیشه می کنند یا دالی را به زنجیره دلالت اندیشه ای اضافه می کنند.

۴٫فنا فی الله :دیدگاهی عرفانی که انسان را قطره ای از دریای الوهیت می داند که پس از مرگ این قطره به این دریا می پیوندد

انواع جاودانگی شخصی :

۱٫تفکر بدن مثالی : تفکری که به نظر قدیمی ترین نظریه در باب جاودانگی است و خاستگاه آن فلسفه کلاسیک هند است .انسان این بدن کثیف یا متکاثف را در این دنیای فانی جا می گذارد و با بدن اثیری که شکل تلطیف یافته این بدن است به زندگی ادامه می دهد این نگاه در مسحیت نیز نفوذ می کند و کشیش مسیحی به نام ترتولیان از این فلسفه حمایت می کند .

  2.تفکر روح بدون بدن : اعتقاد بر این مسئله است که روح و بدن دو جوهرمتمایز هستند و روح ما ازلی است و بعد از مرگ بازگشتی به عالم ملکوت دارد که افلاطون به آن می پردازد.

۳٫معاد : به این دلیل معاد را در قالب مفهومی از مفاهیم جاودانگی در نظر گرفته اند که از دریچه ای ای گسترده تر به این مفهوم بپردازند. معاد از منظر اسلام به دو بخش تقسیم می شود :معاد روحانی و معاد جسمانی

) :درمکتب اسلام اندیشمندان اسلامی قائل به چهار نوع تناسخ هستند Reincarnation 4.تناسخ (

**نسخ : انتقال روح انسان به انسان دیگر

**مسخ : انتقال روح انسان به حیوان

**فسخ :انتقال روح انسان به گیاه

**رسخ: انتقال روح انسان به جمادات

عموم متفکرین اسلامی در ظاهر مسئله تناسخ را رد می کردند اما عده ای هم در این میان بودند که آیه ای از قرآن را ادله و برهان در نظر می گرفتند و به تناسخ باور داشتند آیه ای که در آن اشاره می شود خدا به انسان می فرماید که میمون شو و او میمون می شود .مهمترین اندیشمند اسلامی که به تناسخ اعتقاد داشته قطب الدین شیرازی است که در کتاب دره التاج خود سه سرنوشت را برای روح انسان بعد از فارق شدن از بدن در نظر می گیرد .

۱٫بازگشت روح به بدن خویش : وی اشاره دارد بعد از مرگ روح انسان سرانجام به بدن خویش باز خواهد گشت این خبر را پیامبر اسلام به ما می دهد .

۲٫ روح در مجاورت اجرام آسمانی : وی اشاره دارد که بعد از مرگ روح انسان در آسمان و هم جوار اجرام آسمانی می تواند باشد

۳٫ سومین سرنوشت تناسخ است.

اما دنیای شرق برای گذار از بیهودگی ها و خسران هایی که بشر در تمام اعصار امکان دارد به آن مبتلا شود سه طریقت ارائه می دهد که این سه طریقت مبتنی بر سه سنخ روانشناختی است که نوع بشر می تواند داشته باشد .

طریقت اول :راه خدمت و راه عمل است که متعلق به افرادی است که سنخ روانشناختی آنها طریق عمل است .خدمت بی چشم داشت به خلق

طریقت دوم :متعلق به افرادی است که راه معرفت را پیش می گیرند افرادی که روحیه حق طلبانه یا ذوقی فلسفی دارند این افراد توانایی فریفتار زدایی از ارکان هستی را دارا هستند و توانایی تمایز قائل شدن میان عرض و جوهر را دارا هستند .

طریقت سوم :طریق دلدادگی است طریق عشق است افرادی که قلبی گشوده ای به هستی دارند و با نگاه عاشقانه سرسپرده هستی و تظاهرات آن می شوند که مصداق این شعر از سعدی است

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست            عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست .

گردآوری: کتایون ارباسی

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here