Home نوشته ها هشت روز با استاد رزمی…

هشت روز با استاد رزمی…

0

کار فلسفی یعنی پرداختن به مفاهیم.اندیشیدن در پی اَشکال و موقعیت های ایستا و تغییر پذیر،فیلسوفی یعنی کاوش و جستجوی بی پایان معرفت و دانش بر اساس علاقه ای استوار.سال ها کار من این بوده که در پی امکانات و ناممکن های زندگی کاوشگر باشم و بر سیاقی به نام مشاهده-بودگی راه بپویم.و تا جایی که می توانم تسلیم باورهای شکل یافته[بدون ترسیم مفهومی]نگردم.برایم همه چیز پیش از اینکه پاسخی از سر همرایی و همرنگی باشد بیشتر از هر چیز مربوط به مفاهیم قابل اندیشه و پرسش از کردارهای اصیل است[کردارهایی که در پی آشتی تناقض فکر و عمل یا همان حرف و عمل نیستند بلکه اصالت اندیشه خود کردار ساز است و نیاز به پر کردن چنین چالشی ندارد].مواردی چون کرونا،بیماری های مختلف،بحران های اقتصادی بیش از اینکه پاسخی “همه پسند” را ایجاب کند برایم با پرسش های اندیشه برانگیز همراه می شد.چه کسانی؟کجا؟چه؟چیست؟در مقایسه با چی؟نرخ پایه؟اثرات روانی؟محرک ها و پاسخ های اجتماعی؟امکانات تبلیغ شده در برابر سایر امکان ها؟مرگ های بی وقار از تلقین شریک با بیماری و ترس یا مرگ های نجیب از شهامت و شجاعت؟ و پرسش هایی که خود سبک و کردار زندگی را در اصول سفر کاوش و اندیشه مهیا و پدیدار می سازند…
در پی این کاوش ها و در زمانه “کاهشگری”[زیستی کردن و فروش محصولات تا حتی محصولات روان شناسی…] که دنیای جدید را در محدوده های عینیت های بی سرو ته[از عینیت های خیالی تا ساینتیسم جنون آسا] و عاری از وقار اندیشه احاطه کرده است در پی انسان هایی رفتم که شجاعت و دلیری کافی را در عرصه های هنری و فلسفی و نظام اندیشمندی دارا باشند.در میان هنرهای رزمی “بروس لی”[در طیف جستجوهایم]بیشتر از سایرین برایم اندیشه برانگیز شد.و اهمیت آن بیشتر به خاطرجهاندیدگی،پرورش اصالت و آری گویی به زمانه نو،فیلسوف بودن،کارا بودن و از همه مهمتر اندیشه هایی که پیوسته از پی او ساخته می شدند تا او را در یک سبک یا مکتب ویژه محصور نسازند.در این حین به سراغ “استادتمام” هنررزمی که بروس لی و ابداعات آن را دنبال می کرد (حسن کوه کمری)رفتم و ما ه ها گاه به گاه به طور دوستانه و صمیمانه ساعت ها و روزها با یکدیگر گفتگو می کردیم و آیین رزمی می آموختم.تا پس از ماه ها در پی ایجاد مفهومی که از آسیبی جسمانی برایم حاصل گشت ۸روز را با ایشان سپری کردم .آنچه برایم مهم بود درمان جسمم نبود بلکه فهم علل ضعف ها و تکیه بر برپاداری دوباره توان های جسمی ام با روحیه یی از پس اندیشه هایم بود.شرط رفتن پیش هر استادی یقین به اوست تا از پس یقین اندیشه هایی ایجاد گردد تا راه سفر را هموار سازد هرگز نمی توان با شک و تردید و حوزه احساساتی اعتماد و بی اعتمادی،توقع داشتن و یا استثمار کسی او را پذیرفت.ذهن باید آماده فراگیری باشد اگرچه در آیین رزمی گفته می شود ذهن باید خالی باشد ب[اگرچه برای فیلسوف چنین چیزی کمی غریب است] اما در اینکه ذهن باید آماده باشد و خود را مهیای یقین به آموزه ها کند تا اندیشه ای نو بیابد شکی نیست.
۸روز پر شور و پر بار در کنار استاد حسن کوه کمری در خیابان و پارک و مغازه به تمرین و آموختن راز ضربات پرداختم و این زمان فشرده آموزه های قبلی را تکمیل و پربار تر می نمود و توانستم یکبار دیگر در دهه ۴۰زندگی خود دریابم که دوری از توانایی و احساس آزادگی چقدر زیان بار است و تمرین دلیری و صبر مهمترین و اثرگذارترین شفای زندگی است.امیدوارم استاد کوه کمری عزیز نیز که به من در امر این تعلیم یاری رساندند سال های سال پاینده باشند.

معین کمالی