Home نوشته ها آندره برتون مردی برای شدن…معین کمالی

آندره برتون مردی برای شدن…معین کمالی

0

بودن یا نبودن،سوالی در خور تدقیق…شاید تمام شدنی!
شدن یا نشدن!داشتن یا نداشتن! …شاید پایانی برای آغازی دیگر!

آغازیدن در سرزمین “شدن ” آزادی نمی خواهد اراده می خواهد.درست بر خلاف “بودن” که در سرزمین آزادی محافظت می شود.برتون مردی از تبار شدن های پیوسته و بی امان در جستجوی هر آنچه که تعینش در واگرایی اراده بر می خیزد و از بی آزادی هراسی به دل نمی دهد! روحی که از طبقه متوسط جامعه فرانسوی آغاز قرن بیست برخواسته،آماده درهم شکستن همه بودن هایی است که از تحقق سخن می راندند و امروز به فرسایشی نو بدل گشته اند…این همان رسم تعینات تاریخ است که هنوز هم نمی خواهد ناباور بودنش را باور کند…برتون همان فرزندی است که از قربانگاه تاریخ بودن سربرافراشت و از گریز تحقق و انسجام سهامدار تاریخ ناباوران گشت.شعر را آغازید -از پرتو سمبلیسم حرارت گرفت از آتش عشق جنون آسا سربرآورد و تا کلید دشتها پیش رفت…ژاکلین را در تاریکی همان جنون یافت و نور شدن های بی فرجام را بیشتر چشید…بی فرجامی انگیزه کسانی است که از پلشتی تحقق بودن های خویش به تنگ آمده و با غرور اراده شهامت آرای وجود به شکستن پیله های برآمده از این ساحت نمادین خروش می کنند و به جایی اندیشه می ورزند که ناکجاست…این را ژان پیاژه می داند که نتیجه خواهی انسانهای پیش عملیاتی و عملیاتی چگونه بودن را بر شدن ترجیح می دهد و راه هر تحول و صیرورتی را مبتلا به ضعف می گرداند…برتون با سمبلیسم شعر گفت،با ورود تزارا دادئیست شد.از دادا گسست و به مکتب خودساخته سورئالیسم خود گروید،بزرگان هنر زمانه کسانی چون من ری،میشل اریس،آراگون و الوار و بعد ها دالی،بونوئل و جاکومتی را به کاریزمای خویش بر انگیخت…اندکی کمونیست شد،استالین را به تاریکی بخشید و تروتسکی را بازشناخت،هنر را از سیطره نهادها دور نگه می داشت و تداعی آزاد را بسان نوعی آنارشیسم ذهنی مقدم می دانست.فدراسیون بین الملل هنر مستقل را تاسیس کرد و هنگام جنگ هجرت کرد اما همچنان به شدن هایش بر سکوی سوررئالیسم جان می بخشید…کلود لوی اشتروس و مارسل دوشان گواهان این سخت کوشی رهانیده بوده اند…زندگی او مانند هر تراژدی دیگری که معنا را از والایش مصیبت بر می خواند با مرگی نرم،آرام و طرد آمیز همراه بود و بنیان گر سوررئالیسم توسط سورئالیست ها مطرود و تنها گشت…این هم رسم شدنی دیگر است در انگاره آنکس که شدن را می خواهد…

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here